امیر جونمامیر جونم، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
آدینا جونمآدینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

شاهزاده و پرنسسم

مخمل خانمی...

سلللام...بازم خاله مهتاب اومد با کلی تعریف از آدی جون.. اول از همه مخمل خانوم اسم مستعار ادی جونه،که خاله زهرا گذاشته روت و چون خیلی برازندته و مثل مخمل نرم و لطیف و ظریفی معروف شدی به مخمل خانومی... البته خاله مرضیه(مامان سامیارجونی)هم بهت میگه ظرف توت فرنگی که از لحاظ خوشمزگیات واقعا برازندته گله من.. از وقار و متانتت هم هرچی بگم کم گفتم...انقدر خانمی که اون چند روزی که پیشت بودم واقعا عااااشقت شدم و الان که دوری دلم داره برات پررررر میکشه خانمی متاسفانه زردی هم داشتی و ما مجبور شدیم بزاریمت توی دستگاه..و خیلی کار سختی هم بود..چون باید لختت میکردیم و با اینکه هوای اتاقو خیلی گرم کرده بودیم میترسیدیم سرما بخوری..و سختی دیگش هم ...
23 اسفند 1393

وقتی امیر در انتظار ابجی جون بود...

سلاااام...خاله مهتاب اومد باکلی تاخییییر... اول از همه یه سری عکس از لباسات و داداشیت دارم که با اومدن ناگهانی شما نشد که بزارم تو وبلاگت..پس الان میزارم... ادی جون کاش بودی تا ببینی داداش امیرت،عشقه من چطوری ذوق لباساتو میکرد و مدل به مدل ژست میگرفت با لباسات..خوش بحالت با این داداشه جیگرت جیگرم...           اینم هد سرایی که خاله مهتاب(یعنی خودممم )برات درست کردم نفسکممم...     ...
17 اسفند 1393

آدینا سورپرایز میکند....

سلاااام..من مهتاب دختر خاله ی بزرگ امیرجونم(مهروف به خاله مهتاب) و وظیفه ی اپ کردن وبلاگ امیر جون و آدینا رو دارم... کلی عکس قشنگ از امیر و لباسای نی نی و مامانش گرفتم ولی نمیدونم چراااا متاسفانه عکس ها آپلود نمیشن،هرچقدرم حجمشونو به روش های مختلف کم میکنم بازم نمیشه اگه کسی راهی بلده واسه حل مشکلم کمک کنه لطفااااا... و خبرررررررر جدید نی نی سورپرایزمون کرد و واسه اومدن خیلی عجله داشت و توی هفته ی 36 مثل داداشیش به دنیا اومد....کاش میشد عکساب بیشتری بزارم تا ببینید چقدررررررررر هزار ماشالا نی نی مون نااااازه...واقعا یه فرشته ی به تمام معناست که دل من داره براش پر میکشه...خاله فداااااش.. آدینا خوشگله با قد 46 و وزن 2700 در 28 ...
30 بهمن 1393

گل پسر فعالم...

پسر گلم خیلی فعال شده و عاشق ظرف شستنه...     امیر و مهدیس خانم(یکی از قل های دوقلوهای خاله زهره)در بدو ورود به فروشگاه..       یکی دیگه از فعالیت های امیرجون، امیر گلی در کلاس زبان..   امیر آقا بخاطر باهوش بودنش یه جایزه خوب از خانم معلمش گرفت   پسر خوشتیپم حاضر شده بره عروسی..   امیرجونی در تابستان امسال...       امیر پسرعمه ی پهلوونش(محمد معین)که 4 ماهم از امیر کوچیک تره!!!!!!   ...
8 بهمن 1393

قند عسل...

پسر قشنگم مهر ماه امسال با خاله جونا و مامان رعنا رفتیم مشهد و خیلی هم بهمون خوش گذشت... اینم عکسهای سفر به یاد موندنی و سردمون.... امیر و بابا حسین..                                   ...
29 دی 1393

گل پسرم دیگه بزرگ شده...

پسر قشنگم روزهای باتو بودن به سرعت در حال گذرند و تو حالا دیگه مردی شدی واسه خودت.. پسرم تا چند ماه پیش قبل اینکه پیش دبستانی بری چندتا کلمه رو خیلی جالب ولی اشتباه تلفظ میکردی ولی به قدری شیرین میگفتی که ما دوست نداشتیم تو تلفظ درستشو یاد بگیری البته خودتم اصلا مایل نبودی و دوباره اشتباه میگفتی و اصرارم داشتی که درست میگی.. مثلا به رنگین کمون میگفتی "بگیگ بگوگ" "مگه مگوت" هم یعنی عنکبوت و همیشه هم اصرار داری دایی جون شما رو ببره "کیامون" (یعنی همون خیابون) تا "نوتور" سواری(یعنی همون موتور سواری کنی و هنوز هم با حرف "ر" مشکل داری و تو جمله هات "ر" رو سانسور میکنی ...
13 دی 1393

تداعی خاطرات کودکی پسرم...

  مامان به فدای تیپت..خوشتیپ مادر     قوربون اون جذبت...   امیر و شیشه جونش...گل پسرم به قدری به شیر وابسته بود و شیر میخورد که کم خونی شدید گرفت و ممنوع الشیر شد                 امیر جون وقتی داره فیلم ترسناک میبینه پسرک شیرینم در رویای شیرین جیگر مامان وقتی خیلی خسته است   گل پسرم یه مدتی  هم عادت کرده بود ساندویچی بخوابه ...
13 دی 1393

خاطرات امیرم...

پسر قشنگم،آرام جانم چقدر وجودت لذت بخشه عمر مامان ... گل پسرم خیلی شیرین شدی و به شدت من و بابایی رو به خودت وابسته کردی .. اولین کلمه ای که یاد گرفتی "دده" است و شامل همه چیز میشه و هرچی رو که میخوای فقط میگی دده و من باااااااید بفهمم منظورت چیه عاشق کارتون دختر کوسه ای و پسر گدازه ای هستی ولی در عین حال از یه قسمت هاییش بشدت میترسیو سریع فرار میکنی ... امیر نازم ،خدا نکنه یک زخم کوچولو روی دست یا پات ببینی..گریه میکنی و ما رو مجبور میکنی چسب زخم بزنیم بهش و با چسب زخم دردش به سرعت نور آروم میشه ولی تا24 ساعت از جات تکون نمیخوری و به هیچ چیزم دست نمیزنی..مامانیم گاهی از این اخلاقت سواستفاده میکنه و هروقت خ...
13 دی 1393