امیر جونمامیر جونم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
آدینا جونمآدینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

شاهزاده و پرنسسم

گل پسرم دیگه بزرگ شده...

1393/10/13 15:48
نویسنده : خاله مهتاب
764 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم روزهای باتو بودن به سرعت در حال گذرند و تو حالا دیگه مردی شدی واسه خودت..

پسرم تا چند ماه پیش قبل اینکه پیش دبستانی بری چندتا کلمه رو خیلی جالب ولی اشتباه تلفظ میکردی ولی به قدری شیرین میگفتی که ما دوست نداشتیم تو تلفظ درستشو یاد بگیری البته خودتم اصلا مایل نبودی و دوباره اشتباه میگفتی و اصرارم داشتی که درست میگی..

مثلا به رنگین کمون میگفتی "بگیگ بگوگ"آرام

"مگه مگوت" هم یعنی عنکبوتسوال

و همیشه هم اصرار داری دایی جون شما رو ببره "کیامون" (یعنی همون خیابون) تا "نوتور" سواری(یعنی همون موتور سواری کنیخندونک

و هنوز هم با حرف "ر" مشکل داری و تو جمله هات "ر" رو سانسور میکنیچشمک

و اما ابجی جونت...از وقتی فهمیدی مامانی تو دلش نی نی داره فوق العاده خوشحال شدی و به هرکی هم میرسیدی این خبرو دادی بجز خواجه حافظ شیرازیخندونک...کلا پسر مهربونی هستی و با ابجی هم نیومده ارتباط خوبی برقرار کردی و هر وقت من میگفتم امیر از خدا بخواه بهمون دختر بده سریع میگفتی خیالت راحت مامان جون نی نی ما ی دختر خووووووشگل شبیه خودته...الهی مامان فدات بشه که دعات گرفت و شما ابجی دار شدی...فقط مسئله ای که هست اینه که شما با اسم آبجی اصلا موافق نیستی و اصرار داری بجای آدینا اسمشو بزاریم ترمه..مامانی هم این اسمو دوست داره ولی من بخاطر این که آدینا بیشتر به اسم شما میخوره دوست دارم آدینا باشه..

یه خاطره ام از تابستان امسال برات بگم که بابابزرگ(بابای بابایی) یه اردک برات خرید و شما رو خیلی خیلی خوشحال کرد..شما هم که اصلا از هیچ حیوونی نمیترسی و به حیوونا علاقه ی خاصی داری..ولی نمیدونی از روی همین علاقه چه بلاهایی که سر این اردک بیچاره نیاوردی و هرچقدرم من بهت میگفتم امیر جان نکن این کارا رو گناه داره..میگفتی:مامان جون من فقط باهاش بازی میکنم..نگاه کن خودشم دوست داره..اول از همه پاهای اردک بیچاره رو باز کردی و به زور نشوندیش رو موتور(یا به قول خودت نوتور) و به سرعت نور روی سرامیکا هلش میدادیخندونکحالا اینکه اردک بیچاره چه حالی داشت بماند...بعداز یکی دوساعتم اومدی پیشمو با ی حالت مظلومانه و ناراحتی گفتی مامان خدا منو میبخشه؟غمگینمامانی اردکم نمیدونم چرا خوابیده بیدار نمیشه؟؟؟؟خطا

بعدهم توضیح دادی که اونو به زور کردیش تو قمقمه ی اب تعجبولی سر اردک بینوا بیرون مونده شما هم با ضربات شدیدی اونو بیرون آوردی و وقتی دیدی بی حال شده با آب سرد حسابی شستیش راضیو اون بیچاااااره هم بقول خودت دیگه بیدار نشدهغمگین

اینم عکسهای مرد کوچک مامانی...مامان به قوربون قدو بالاتمحبتبوس

 

 

 

 

 

 

وقتی امیر آقا قهر میکنه:

 

 

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

خاله حدیث
14 دی 93 0:18
خاله فدای قهرکردنت قهر نکن بهت نمیاد عزیزم امیرم تو بغض میکنی من خیییییییییییییلی غصه میخورم نفسکم فدایه روی ماهه خودتو آبجی جونت قشنگم
خاله مهتاب
پاسخ
مرسی خاله جون...شما لطف داری
شادي
14 دی 93 14:30
سلام دوست عزيز! خوبي؟!! وبلاگت خيلي قشنگه! مخصوصا عکس هاش! ولي چرا ازش کسب درآمد نميکني؟؟! کافيه توي ((سيستم کسب در آمد پاپ من)) ثبت نام کني. بعد وبلاگت رو در قسمت سايت ها ثبت ميکني تا تاييد بشه. بعد کد رو در قالب وبلاگت قرار ميدي. بعد به ازاي هر بازديدکننده که در وبلاگت کليک کنه 60 الي 150 ريال به حسابت اضافه ميشه. تسويه حساب ها به طور منظم و هفتگي انجام ميشه. کافيه که امتحان کني! مطمئنم خوشتون مياد و راضي خواهي بود! لينک ثبت نام : http://popman.ir/user/signup/ref:437 منتظرما! ________
مامان حوریه
15 دی 93 14:03
اااااای جااااانم چه پسر خوردنیه نازی خدا کوچولوهای نازتونو واستون حفظ کنه
خاله مهتاب
پاسخ
مرسی عزیزم خدا بچه ی شما رو هم حفظ کنه..
مامان مريم
27 دی 93 12:17
دلم شاد میشه عکس بچه هاتو میبینم...
خاله مهتاب
پاسخ
مرسی خانمی لطف داری