گل پسرم دیگه بزرگ شده...
پسر قشنگم روزهای باتو بودن به سرعت در حال گذرند و تو حالا دیگه مردی شدی واسه خودت..
پسرم تا چند ماه پیش قبل اینکه پیش دبستانی بری چندتا کلمه رو خیلی جالب ولی اشتباه تلفظ میکردی ولی به قدری شیرین میگفتی که ما دوست نداشتیم تو تلفظ درستشو یاد بگیری البته خودتم اصلا مایل نبودی و دوباره اشتباه میگفتی و اصرارم داشتی که درست میگی..
مثلا به رنگین کمون میگفتی "بگیگ بگوگ"
"مگه مگوت" هم یعنی عنکبوت
و همیشه هم اصرار داری دایی جون شما رو ببره "کیامون" (یعنی همون خیابون) تا "نوتور" سواری(یعنی همون موتور سواری کنی
و هنوز هم با حرف "ر" مشکل داری و تو جمله هات "ر" رو سانسور میکنی
و اما ابجی جونت...از وقتی فهمیدی مامانی تو دلش نی نی داره فوق العاده خوشحال شدی و به هرکی هم میرسیدی این خبرو دادی بجز خواجه حافظ شیرازی...کلا پسر مهربونی هستی و با ابجی هم نیومده ارتباط خوبی برقرار کردی و هر وقت من میگفتم امیر از خدا بخواه بهمون دختر بده سریع میگفتی خیالت راحت مامان جون نی نی ما ی دختر خووووووشگل شبیه خودته...الهی مامان فدات بشه که دعات گرفت و شما ابجی دار شدی...فقط مسئله ای که هست اینه که شما با اسم آبجی اصلا موافق نیستی و اصرار داری بجای آدینا اسمشو بزاریم ترمه..مامانی هم این اسمو دوست داره ولی من بخاطر این که آدینا بیشتر به اسم شما میخوره دوست دارم آدینا باشه..
یه خاطره ام از تابستان امسال برات بگم که بابابزرگ(بابای بابایی) یه اردک برات خرید و شما رو خیلی خیلی خوشحال کرد..شما هم که اصلا از هیچ حیوونی نمیترسی و به حیوونا علاقه ی خاصی داری..ولی نمیدونی از روی همین علاقه چه بلاهایی که سر این اردک بیچاره نیاوردی و هرچقدرم من بهت میگفتم امیر جان نکن این کارا رو گناه داره..میگفتی:مامان جون من فقط باهاش بازی میکنم..نگاه کن خودشم دوست داره..اول از همه پاهای اردک بیچاره رو باز کردی و به زور نشوندیش رو موتور(یا به قول خودت نوتور) و به سرعت نور روی سرامیکا هلش میدادیحالا اینکه اردک بیچاره چه حالی داشت بماند...بعداز یکی دوساعتم اومدی پیشمو با ی حالت مظلومانه و ناراحتی گفتی مامان خدا منو میبخشه؟مامانی اردکم نمیدونم چرا خوابیده بیدار نمیشه؟؟؟؟
بعدهم توضیح دادی که اونو به زور کردیش تو قمقمه ی اب ولی سر اردک بینوا بیرون مونده شما هم با ضربات شدیدی اونو بیرون آوردی و وقتی دیدی بی حال شده با آب سرد حسابی شستیش و اون بیچاااااره هم بقول خودت دیگه بیدار نشده
اینم عکسهای مرد کوچک مامانی...مامان به قوربون قدو بالات
وقتی امیر آقا قهر میکنه: