11ماهگی...
سلاااام به دوستای گلمممم..
از درگیری های این چندوقته و مریض شدن اقارهام و وقته نداشتم بگذریم و بی حرف بریم سراغ عکسای آدی جووووون که بسی شیرین تر و وروجک تر از همیشه شده..و عکاسی ازش هم بسیاااار سخت شده..
اینم یازدهمین ماهگردت عروسکه خاله
انگشته اشارتو قوربون برم خاله که هنوز تصمیم نگرفتی این عضو جدیده خانواده رهااام جونی رو
دوست داشته باشی یا حسووودی کنی...اخه تو مگه چند سالته که حسودی بلدی واسه من وروجککک
این دخترک کلاااااا پرستیژش قشنگهههه..با اون نشستنت قرتییی خانوم..البته اینجا درحال شناسایی اقاکیان پسرخاله ی گرامی هستن
مگه میشه تو اینجوری قهر کنی و بخوای بری بقوله خودت ددددده و ما نبریمت خوشکلممم
حاضر شدیم ببریم خانومی رو دده و یه سلفی عشقولانه بگیریم که نتیجش شد این
پامون رو که از خونه گذاشتیم بیرون خااااانومی طبق معمووووول خوابید
ولی اخراش بیدار شد وقتی اومدیم خونه
خوشحااااال از اینکه به خواستش رسیده..جوجووووووی منی..
وقتی فندق 6تا دندون باهم در میاره...اکه این دوتاشه..
نتیجش میشه این...
گل دخترمون یک هفته شدیدااا مریض شد و هیچی نمیخورد و فقط گریه میکرد و حسابی هم تب اشت ولی پامون که به دکتر رسید کلاااااا خوووب شدفقط هم برای خانوم دکتر میخندید و نانای میکرد..
عاشقتم فرشته ی نااااازمممم...خدا انشالله همه ی فرشته های کوچولو رو در پناه خودش صحیح و سالم نگه داره