امیر جونمامیر جونم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
آدینا جونمآدینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

شاهزاده و پرنسسم

مخمل خانمی...

1393/12/23 19:47
نویسنده : خاله مهتاب
714 بازدید
اشتراک گذاری

سلللام...بازم خاله مهتاب اومد با کلی تعریف از آدی جون..

اول از همه مخمل خانوم اسم مستعار ادی جونه،که خاله زهرا گذاشته روت و چون خیلی برازندته و مثل مخمل نرم و لطیف و ظریفی معروف شدی به مخمل خانومی...

البته خاله مرضیه(مامان سامیارجونی)هم بهت میگه ظرف توت فرنگی که از لحاظ خوشمزگیات واقعا برازندته گله من..

از وقار و متانتت هم هرچی بگم کم گفتم...انقدر خانمی که اون چند روزی که پیشت بودم واقعا عااااشقت شدم و الان که دوری دلم داره برات پررررر میکشهغمناک

خانمی متاسفانه زردی هم داشتی و ما مجبور شدیم بزاریمت توی دستگاه..و خیلی کار سختی هم بود..چون باید لختت میکردیم و با اینکه هوای اتاقو خیلی گرم کرده بودیم میترسیدیم سرما بخوری..و سختی دیگش هم بخاطر این بود که باید چشم بند میبستیم که نور دستگاه چشمای نازتو اذیت نکنه ولی شما تکون میخوردی و چشم بند می اومد روی بینیت و ما رو میترسوندی،بخاطر همینم باااید چشم ازت برنمیداشتیم..دو ساعت زیر دستگاه بودی و یک ساعت استراحت میکردی..تو این دو ساعت هم منو مامانی نوبتی چشم از شما برنمیداشتیم نفسمم....ولی خدا رو شکر زوود خوب شدی نازنینم...

داداشیت هم خیییلی دوست داره،فقط همش میگه پس چرا دستای ابجی انقدر پیرهخندونکچشمک

اینم ادی جون زیر دستگاه...

خاله به قوربون تیپ قشنگت..که سوغاتی خودمه از قشم برای مخمل خانمی...

الهییی به قوربون خنده هات و چال لپت که بازم به خودم رفتی...

 

 

و حالااا شباهت عجیب و زیاد خواهر و برادر...(البته امیر اینجا یک ماهست و آدی جون یک روزه)

جووونم خواهر و برادر...

 

نمیدونم این خواهر و برادر چی بهم میگن و میخندن...خاله به فدای جفتتون...

امیر ابجی بغل....                                      وقتی امیر در انتظار ابجی بود....

 

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)