امیر جونمامیر جونم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
آدینا جونمآدینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

شاهزاده و پرنسسم

تلنگر و بازم لطف خدای مهربون...

1394/1/11 15:20
نویسنده : خاله مهتاب
327 بازدید
اشتراک گذاری

سللللااام دوستای خوبم...باز خاله مهتاب اومد...چند روزه میخوام بیام و از امیرم و خطری که از سرش گذشت بگم اما اصلا حال و حوصله نداشتم...اما حالا که خدا رو شکر خطر رفع شده میگم که بازم واسمون دعا کنید..

بابای امیر چهارشنبه اومد دنبال امیر و با مادربزرگش و عمه رفتن شمال..مامانیم بخاطر آدی جون نتونست بره ولی امیرو باباش برد که یکم حال و هواش بعداز به دنیا اومد ابجی جون عوض شه..اما 5شنبه نماسفانه امیر سر درد و دوبینی پیدا میکنه و سریع با بابایی برمیگرده تهران و کلی ما و مامانی رو میترسونه..جمعه برای چکاب میره بیمارستان و دکترا  بهمون گفتن مشکوک به ضایعه مغزیه..خلاصه تک تک خاله ها به همراه مامان و بابا نصفه عمر شدیم تا آزمایشا انجام بشه و جوابش بیاد..ولی خدا رو شکر خطر رفع شد و ضایعه ای وجود نداشت..فقط فشار مغزی و دوبینی داشت که اون هم ادیروز رفع شد خدااا ردو شکرررر....ولی امیر جونم تا دیروز بستری بود ازش کلی ام آی آر و سیتس اسکن و از همه برترررر  BOBC گرفت و خیلی امیر اذیت شد..ما هم که همگی روزی هزار بار با هر سر درد امیر درد کشیدیم و مردیم و زنده شدیم..مامان و بابایی هم که نصفه عمر شدن...

الان هم فقط بی اشتهایی که اثر دارو هاست و جای BOBC که از نخاعش گرفتن اذیتش میکنه..

ولی گل پسر بیشترین هدفم از این پست این بود که بهت تبریک بگم بابت این مقاومت و روحیت عزییییز دله من...

امیرم،عمرم،نفسم،تو همه ی زندگی مایی...همیشه مثله این دفعه قوی باش..ایشالاااا همیشه سلامت باشی زندددددددددگی من...عاااااااشقتم...

نی نی وبلاگیا،دوستای خوبم دعا برای نفسه خاله،امیر جونم،فراموش نشه لطفااااا...مررررسی...

 

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان هانیه
12 فروردین 94 21:48
عزیزدلم الهی بمیرم برات که مریض شدی،واقعا بدترین چیز تو دنیا مریض شدن وروجک هاست.انشالا زود زود خوب بشی منم برات دعا میکنم
خاله مهتاب
پاسخ
خدانكنه خانمي..مررررسي مهربون..خدا ايشالا هميشه مهديا جونتو برات صحيح و سالم نگه داره
مامان هانیه
21 فروردین 94 18:36
زنان قبل از مادر شدن پری و بعد از آن تبدیل به فرشته می شوند.فرشته زمینی روزت مبارک.
خاله مهتاب
پاسخ
بانوی گل...شاهکار زیبای خلقت...مخلوق دلبر خدا...شادی تو شادی دنیاست..تمام لحظه هایت از هم اکنون مبارک
nira
22 فروردین 94 23:15
خیلی ناراحت شدم بابت اتفاقی که افتاده، البته خدا رو شکر که به خیر گذشته و پشر دوست داشتنی حالش خوبه از طرف من ببوسینش
خاله مهتاب
پاسخ
مرسی عزیز دلم..اره واقعا خدا بهمون رحم کرد..شما هم پسرک خوشتیپتو ببوس..ایشالا همیشه سالم باشه زیر سایه خدا و پدر و مادرش..
خاله حدیث
29 فروردین 94 14:10
چرا اینجا آپ نمیشه
خاله مهتاب
پاسخ
اخه خاله مهتاب سرش خیییییییلی شلوغه،شرمنده
خاله حدیث
29 فروردین 94 14:12
ابجی مهتاب 2 ماهم شدا
خاله مهتاب
پاسخ
میدونم خاله حدیثه،ولی سرم خیلی شلوغه،نتمم متاسفانه خیلی ضعیفه،ایشالا از ماهه دیگه به موقع آپ میشه... راستی خاله حدیثه مرسی که تیم فوتباله نوه های مامان رعنا رو با وجود اون فینگیلیه تو دلت تکمیل کردی خوش اومدی نی نی جوووونی
فاطمه
14 تیر 94 13:38
مسشه عکس اقا سامیار یا اهوی سفید هم بزارید
خاله مهتاب
پاسخ
عزیزم سامیار جون خودش وبلاگ داره..و ادرس وبلاگشم تو پیوندهای من هست، میتونی بری ببینیش.. ولی چشم چون شما میگی حتما میزارم.. البته تو پست نوروز 94 هم گذاشتم عکسشو..ولی بازم میزارم..