4 ماهگی...
سلااام...
خاله مهتاب باز اومد با یه سری عکس از وروجک های خوشمزه ی خاله...
اول از همه میریم سراغ 4 ماهگی نفس خاله...که این نیم تنه و دامن و هدم خودم برات دوختم عزیزدلم..چقدرم بهت میاد نفسکممممم..
این ست لباس و هد رو هم خاله مرضیه برات دوخته عزیزدلم///خییییلی بهت میاد نفس خاله..مااااه بودی,ماااااه تر شدی عشقمممم...مرسییی خاله مرضیه...
حالا از مرد کوچکمون بگم...امیر بی دندوووووون...افتاد تو قندون...
پسر قشنگ خاله ,دندونش در اخرین روزهای ورود به 7 سالگی افتاد..و مامانیش تعریف کرد برام که وقتی امیر خودشو بی دندون توی آیینه دیده زده زیر گریه..حالا گریه نکن کی گریه کن...عزیزدل خاله این نشونه ی بزرگ شدنته گله من,گریه نداره که...
ولی امیر جون شب دندونشو گذاشته زیر بالشش و صبح فرشته ی مهربون براش جایزه اورده...
الهی خاله به فدااات عشقم...فقط بیشترین نگرانانیت اینه که یه وقت کسی مسخرت نکنه بخاطر دندونت..خاله قوربونت مگه من میزارم کسی به تو چپ نگاه کنه عشقم..
البته خاله مهتابم برات یه هدیه خریده که ایندفعه که اومدی بهت میدم و عکشم میزارم...
اینم عکس بی دندون خاله
اینم لوح جشن الفبای پیش دبستانیته عزیز دلم...
ایشالا چشن دکترااات نفس خاااله
ایناهم یه سری عکس که مامانیتون برام فرستاده,از شما دوتا,و دریاچه چیتگر و باغ و گردش برام فرستاده که منم خوشکلشون کردم بزارم اینجا ولی متاسفاااانه حجمش زیاد بود سایزش کوچیک شد
ولی بازم نشد که بزارم...فقط یکیش شد..خیلی عکساشون جیگر بود.تو پست بعدی حتماااا سعی میکنم بزارم..
عاااااشقوتنم فرشته های من..